عسلعسل، تا این لحظه: 13 سال و 25 روز سن داره

عسل بانو.شیرین بانو

10 تیرماه

سلام به همه دوستان گل دخترم عسل خانوم.امیدوارم که حالتون خوب باشه. بازم بخاطر پرکاری مامان عسل وشیطونیهای عسل خیلی وقت نمیشه که بیام ووبلاگ گلم رو اپ کنم. خداروشکر عسلم بدونه کوچکترین اذیتی میخواد یواش یواش با پوشک خداحافظی کنه.وازاین بابت خیلی خوشحالم. یه سری ازعکسهای عسل رو میذارم اینجا که البته از ٤-٣ هفته قبل تا به امروز هستش. اولین عکسش رو خودم دوست دارم بذارم تو وبلاگش تا براهمیشه تو خاطرمون بمونه.ولی بابای عسل اصرار داشت که این عکسرو نذارم. راستش ما اواخر فروردین ماه بخاطر یه سری کارهای پزشکی دوروز مجبور شدیم بریم تهران.که توی همون هتلی که ما اقامت داشتیم یه سری از دانش اموزان مدرسه شین اباد پیرانشهر همونایی که م...
11 تير 1392

عروس من

عزیزدل مامان یه چندروزی بود که مریض بودی.مجبور شدم دوبار ببرمت دکتر.الان یه کم بهتری.ولی هنوز اثار مریضیت کامل برطرف نشده.بعدازتوهم مامانی مریض شد. هفته قبل صنم از کانال پرشیون تون تاتوی موقت شیمر رو سفارش داد که دیروز به دستش رسید.صنم میخواد که این تاتورو برا عروسی دختر عموش که یکماه دیگه هستش نگه داره واونوقت ازش استفاده کنه.ولی ازدیروز که رسیده دستمون تا بیکار میشی میری اتاق صنم ومیگی باید روی دستام وروی صورتم ازاین نقاشیها بکشی.وچون بلد هم نیستی بگی تاتو همش میگی صنم ماتیک.صنم ماتیک. بیچاره صنم.فکر نکنم تا عروسی دختر عموش چیزی از این مواد بمونه براش اینم یه نمونه که روی صورتته   ...
25 خرداد 1392

چندتا عکس از تولدت

سلام عزیز دل مامان.مامان ازت خجالت میکشه بخدا.اخه ببین چندوقته نیومدم وبلاگتو اپ کنم.؟ عسلم ماشالله اینروزا همه وقت منو به خودت اختصاص دادی.خیلی شیطون وخرابکار شدی.وباید همش حواسمون بهت باشه.عاشق بیرون رفتن وپارکی.عاشق اینی که بری خونه همسایه پایینیمون.وخلاصه اینکه خیلی شدی همه زندگی ماها وهمه وقت مارو به خودت اختصاص دادی. دوستان عسل یه سری ار عکسهای تولد روکه میشه توی وبلاگ گذاشت روانتخاب کردم که اینجا بذارم.البته تعدادش کمه.اخه اولا بیشترش خونوادگیه.دوما ازمراسم تولد عسل بیشتر فیلمبردای شد.ولی بااینحال یه چندتا عکسی روتو وبلاگ میذارم.اول یه چندتا عکس ازوسایل تولدش رو که خودم همشون رو درست کرده بودم رو میذارم   ...
25 خرداد 1392

اولین پست سال جدید

سال نوتون مبارک دوستان گل.ایشالله امسال سال رسیدن همه به ارزوهاشون باشه. خداروشکر امسال تولد عسلم رو تونستم خیلی خوب وباشکوه برگزار کنم.کلی مهمون هم دعوت کرده بودیم.کلی به همه خوش گذشت.فعلا عکسهای تولدش اماده نشده.ایشالله دراولین فرصت عکسهاشو میذارم اینجا. فعلا یه چندتا عکس از عسل موشی رو ببینید   ...
15 فروردين 1392

10 روز تا تولد عسلم

عسل گلم دیگه داره به روز تولد نزدیک میشیم. مامانی امسال براتولدت کلی تدارک دیدم.میخواییم تولدتو توخونه مامانی معصوم برگزار کنیم تا همه فامیل رو هم بتونیم دعوت کنیم.امیدوارم بتونم مراسم خوبی برات برگزار کنم. برا عسلی خودم امسال هم مثل سال قبل تقویم درست کردم که نمونه اش رو هرکاری کردم نشد که بذارم.نمیدونم چرا؟    این دوتا عکس که ازپست قبل جامونده بود   ...
5 اسفند 1391

دخترم به معنای واقعی عسلی برامون

عسل شیرینم. خیلی وقتها اینقده خودتو برامون شیرین میکنی. اینقدر دوست داشتنی میشی. اینقدر عزیز میشی که احساس میکنم ازعشقت هر ان امکان داره دیوونه بشم.اخه چقدرتوبرامون عزیزی؟اخه چقدر تو دوست داشتنی هستی دختر مهربون من؟ الهی مامان قربونت بره نفسم. شیرینم. همه کسم. خداروهزاران هزار بار شکر میکنم که بعداز ١١ سال که ازتولد صنمم گذشته بود تورو بهمون داد.خدایا شکرت.خدایا شکرت که دوتا دختر زیبا وسالم ومهربون بهم دادی.خدایا تنها ارزوم اینه که بچه هام هیچوقت روی ناراحتی وناخوشی رو نبینن وهمیشه سالم وسرحال وخوشبخت باشن. چندروز قبل بابا بزرگ ومامان بزرگ ودایی پیام اومده بودن خونمون و٣ شب اینجا موندن.کلی براوناهم دلبری کردی وخودت...
14 بهمن 1391

عسل ویه روز برفی

سلام امروز عسل من برااولین بار دونه های برف رو ازنزدیک لمس کرد وبا خواهرش حسابی برف باز کرد.البته امسال دومین زمستون عسلم هستش ولی پارسال چون خیلی کوچولو بود دیگه برا برف بازی کردن نبردیمش. دخترم اینروزا ماشالله خیلی شیرین ودلبر شده واسم باباش رو بدونه پسوند جون صدا نمیزنه  یعنی امکان نداره به باباش بگه بابا.نه همیشه بابا جی که همان مخفف بابا جون هستش صداش میزنه.ازبس دلبره دیگه.خانوم شده براخودش.نی نی هاشو میخوابونه.براشون لالایی میگه.نمیذاره وقتی نی نی هاش خوابن یه لحظه هم بدونه پتو بمونن.چون میئونه هوا سرده .ولی این عسل ما یه عیب بزرگ داره. اونم اینه که وقتی دستمون دوربین ببینه میخوادش ونمیذاره ازش چندتا عکس درست وحسابی بگیری...
22 دی 1391