عسلعسل، تا این لحظه: 13 سال و 1 ماه و 22 روز سن داره

عسل بانو.شیرین بانو

10 تیرماه

1392/4/11 1:12
نویسنده : مامان شراره
1,319 بازدید
اشتراک گذاری

سلام به همه دوستان گل دخترم عسل خانوم.امیدوارم که حالتون خوب باشه.

بازم بخاطر پرکاری مامان عسل وشیطونیهای عسل خیلی وقت نمیشه که بیام ووبلاگ گلم رو اپ کنم.

خداروشکر عسلم بدونه کوچکترین اذیتی میخواد یواش یواش با پوشک خداحافظی کنه.وازاین بابت خیلی خوشحالم.مژه

یه سری ازعکسهای عسل رو میذارم اینجا که البته از ٤-٣ هفته قبل تا به امروز هستش.

اولین عکسش رو خودم دوست دارم بذارم تو وبلاگش تا براهمیشه تو خاطرمون بمونه.ولی بابای عسل اصرار داشت که این عکسرو نذارم.

راستش ما اواخر فروردین ماه بخاطر یه سری کارهای پزشکی دوروز مجبور شدیم بریم تهران.که توی همون هتلی که ما اقامت داشتیم یه سری از دانش اموزان مدرسه شین اباد پیرانشهر همونایی که مدرسه شون اتیش گرفت هم بودن.وبرا کار مداوا وجراحی چند باره امده بودن تهرانناراحت.خیلی ازعسل خوششون اومده بود ودوست داشتن باعسل بازی کنن وباهاش دوست بشن.ولی طفلکیها چون قیافه هاشون خیلی ناجور وبه جرات میتونم بگم وحشتناک شده بودن میترسیدن که عسل نره پیششون ویااینکه ماها یعنی پدرومادر عسل نذاریم که دست عسل رو بگیرنناراحتولی من با کمال میل عسل رو فرستادم پیششون وگذاشتم تو محوطه هتل کامل باهاش بازی کنن واز بچگیشون لذت ببرن.اون بیچاره ها هم قبل از این فاجعه خیلی زیبا بودن.وچهره ای کودکانه ومعصوم داشتن.پس دلیلی نبود که نذارم با عسل باشن.فقط یه عکس ازشون میذارم تا خدای نکرده باعث ناراحتیتون نشده باشم.

 

عسلم با لباس تولدش که البته عکسش مربوط به یکماه بعداز تولدشه.ولی چون تو پست تولدش نتونستم بااین لباس عکسشو بذارم الان گذاشتمش.

توعکس بالایی هم که طبق معمول قهر کردن ودوربین  رومیخوانلبخند

الهی قربون ژستهات بشم.

 

عکس پایینی هم مربوط به سفرمون به یکی ازشهرهای اطرافه که وسط راه توی یه قهوه خونه سنتی نگهداشتیم وعسلم کلی ازدیدن مناظر طبیعی وخوردن ماست ودوغ روستایی لذت برد

 

چند شب قبل رفته بودیم سیرک.که تواین عکس عسل ازدیدن خرسها متعجب وانگشت به دهان شدهنیشخند

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

محمدحسين(قهرمان كوچك)
11 تیر 92 2:39
سلام دوست جونم.من تو مسابقه نی نی شکمو شرکت کردم.به رایتون نیاز دارم لطفا کد 343 رو به شماره 20008080200 اس ام اس کنید. منتظر راي شما هستم. عسل بانو اين دامن قرمزت خيلي نازه چون به تن شما پوشونده شده
نسترن(مامان نیروانا)
11 تیر 92 9:15
قربونت برم عزیزم که اینقدر نازی...چه ژستی گرفته خوشگل خانوم
zahra
12 تیر 92 12:12
ای جانم...چه نازی تو خاله جون
معصومه
14 تیر 92 16:24
ماشالله هر دفعه عکس میذاری قیافه اش

کلی عوض شده

لباسی که براش دوختی خیلی خوشگل شده

بهش هم خیلی میاد

چقدرم برای اون بچه ها ناراحت شدم

خدا لعنتشون کنه که هزینه یک شب

بخور بخورشون میتونند برای کل

مدرسه ها بخاری بخرند

شراره تاب لباس آماده خریدی

و چند متر تور خریدی برای دامنش

همین جا جواب بده میام میخونم

ببخشید البته

سلام عزیزم.ممنونم که لطف داری وبه وبلاگ عسلم میایی.معصومه جان تاپش رو مامانم بانخ ابریشم قلاب بافی کرده.(چون خودم قلاب بافی بلد نیستم)وخودمم با پولکهای مشکی روش کارکردم.برادامنش هم اگه بخوای خیلی پرچین باشه مثل ماله عسل باید پارچه زیادی بخری.من ازهررنگ 7 متر گرفتم.ولی اگه مثلا دامن کوتاهتر باشه ویا کم چینتر مقدار پارچه اش هم کمتر میشه.

معصومه
16 تیر 92 11:58
ماشالله مثل اینکه هنرمند بودن ارثی هست تو خانه شما عسل اینقدر بوده و 14 متر پارچه خواسته من اگر بخوام برای یک بچه 6 ساله درست کنم اوف خیلی پارچه میخواد اما ترکیب دامن و بلوز عسل خیلی خوب مچ شده خدا برات حفظش کنم میلیون میلیون سال
رستا
16 تیر 92 19:55
سلام شراره جون همگی خوبید؟ یه سوال! این دختری شما به کی رفته انگده سفید برفی و خوشگل شده آدم دوست داره همش قربون صدقش بره عزیزم لباسش فوق العاده شده بود دستت درد نکنه در مورد اون بچه ها واقعا کار بسیار درست و به جایی کردی اون ها هم مثل عسل تو دلشون هیچی نیست خدا باعث و بانیش رو لعنت کنه که باعث سیاه شدن چهره ی این فرشته ها شد
متین مامی ایلیا
20 تیر 92 16:36
سلام عزیزم به خدا خیلی درگیر بودم، یه مدت طولانی رشت بودم و تازه برگشتم تهران شرمنده رمز و خصوصی گذاشتم برات
خاله پارمیدا
28 تیر 92 18:17
اقت رسم ما جان دادن است / هر قدم را صد قدم پس دادن است هرکه بر ما تب کند جان میدهیم / ناز او را هرچه باشد میخریم . . .اگه دوست داشتی پیش پیش نینی ما بیا وبهش رای بده کد269رو به 20008080200 ارسال کن ممنون میشم
مامان ثنا و ثمین
1 فروردین 93 22:01
سلام به دوست خوبم.امیدوارم سال جدید سالی پر از شادی و برکت براتون. باشه.عیدتون مبارک.